سیری در بیانات امام خمینی (ره)
استقامت و پایداری در راه تحقق آرمانها (1)
سیری در بیانات امام خمینی (ره)
وجوب حفظ حکومت اسلامی به عنوان امانتی الهی
اسلام و حکومت اسلامی پدیده الهی است که با به کار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تأمین میکند و قدرت آن دارد که قلم سرخ بر ستمگریها و چپاولگریها و فسادها و تجاوزها بکشد و انسانها را به کمال مطلوب خود برساند. و مکتبی است که برخلاف مکتبهای غیرتوحیدی، در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته، ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد فروگذار ننموده است؛ و موانع و مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها کوشیده است. اینک که به توفیق و تأیید خداوند، جمهوری اسلامی با دست توانای ملت متعهد پایهریزی شده، و آنچه در این حکومت اسلامی مطرح است اسلام و احکام مترقی آن است، بر ملت عظیم الشأن ایران است که در تحقق محتوای آن به جمیع ابعاد و حفظ و حراست آن بکوشند که حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است، که انبیای عظام از آدم (علیه السلام) تا خاتم النبیین (صلی الله علیه وآله وسلم) در راه آن کوشش و فداکاری جانفرسا نمودهاند و هیچ مانعی آنان را از این فریضه بزرگ بازنداشته؛ و همچنین پس از آنان اصحاب متعهد و ائمه اسلام علیهم صلوات الله با کوششهای توانفرسا تا حد نثار خون خود در حفظ آن کوشیدهاند. و امروز بر ملت ایران، خصوصاً، و بر جمیع مسلمانان، عموماً، واجب است این امانت الهی را که در ایران به طور رسمی اعلام شده و در مدتی کوتاه نتایج عظیمی به بار آورده، با تمام توان حفظ نموده و در راه ایجاد مقتضیات بقای آن و رفع موانع و مشکلات آن کوشش نمایند. و امید است که پرتو نور آن بر تمام کشورهای اسلامی تابیدن گرفته و تمام دولتها و ملتها با یکدیگر تفاهم در این امر حیاتی در دست ابرقدرتهای عالمخوار و جنایتکاران تاریخ را تا ابد از سر مظلومان و ستمدیدگان جهان کوتاه نمایند. (1)تلاش همه جانبه برای تحقق اسلام
مردانه در میدان باقی باشید و جلو ببرید این نهضت را تا اینکه إن شاءالله اسلام به آن محتوای مترقیش پیاده بشود و مملکت ما یک مملکت اسلامی به تمام معنا بشود؛ یعنی تمام قشرهایش اسلامی بشود؛ یعنی هم دولت، یک دولت اسلامی باشد؛ هم وزارتخانهها، یک وزارتخانههای اسلامی باشند؛ هم ادارات ادارات اسلامی باشند؛ هم استانداریها استانداریهای اسلامی باشند؛ و هم بازار و دانشگاه، و امثال ذلک. باید ما کوشش کنیم برای این مقصد بزرگ؛ این مقصدی که انبیا دنبال این مقصد بودند، و تا آخر هم دنبال این مقصد بودند، و به پیش رفتند. ماها باید به تبعیت از انبیای خدا، به تبعیت از اولیای خدا، این مکتب را به پیش ببریم؛ و إن شاءالله این مملکت را الگویی قرار بدهیم از برای سایر کشورهای اسلامی؛ و بلکه سایر کشورهایی که مستضعفین گرفتار مستکبرین هستند. (2)رمز پیروزی مسلمین در صدر اسلام
ما باید ببینیم که چه شد که اسلام در صدر اول با یک جمعیت کمی و با یک دست خالی، که هیچ ساز و برگ جنگی نداشتند، قریب نیم قرن گذشت و معموره (3) را فتح کردند، و چه شد که مسلمین بعدها با اینکه جمعیتهایشان خیلی زیاد و ساز و برگ جنگی هم دارند و از حیث ذخایر هم غنی هستند و مع ذلک همه چیزشان را از دست دادهاند. این چه شد که آنها آن طور، و ما این طور؟ علت این است که در صدر اسلام افرادی که با رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) بیعت کردهاند و افراد کمی بودهاند، لکن متعهد به مسلک خودشان و معتقد به اسلام و برای آنها مطرح نبود اینکه زندگی بکنند، ولو با هر ذلت و زحمت، اینها شهادت را برای خودشان سعادت میدانستند، و این روحیه که در آنها بود آنها را غلبه داد بر روم و ایران، دو امپراتوری بسیار بزرگ که آن دو امپراتوری روم و ایران هر دو قویتر از حالای این دو معموره است. و بعدها مسلمین کم کم آن قدرت ایمان را از دست دادند، و وارد شدند در شئون دنیا و دلبستگی به همین مادیات. و آنهایی هم که مینشستند و صحبت میکردند، و حالا هم که ما اجتماع میکنیم و صحبت میکنیم، بحثهای عددی است؛ یک بحثهایی نیست که سازنده باشد. در این ممالک اسلامی، که ممالک بسیار وسیعی هستند و قدرتهایی هم دارند، وقتی که انسان ملاحظه میکند میبیند که مسئله شعر و خطابه و فلسفه؛ و آنهایی که دیگر خیلی چیز هستند، عرفان و امثال اینها مطرح است؛ آن چیزی که در صدر اسلام رمز پیروزی بود اصلاً مطرح نمیشود. اگر آنکه در صدر اسلام در اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و لشکر اسلام بود، عُشر او در این ممالک اسلامی بود، قدرتی بودند که بر تمام ابرقدرتها مقدم بودند، لکن بکلی آن روحیه ایمان را از دست دادند و آن که خیلی مؤمن بود آن بود که مسجد برود، و از مسجد برگردد منزل و دعا بخواند.دیگر آن جهاتی که در صدر اسلام مطرح بود اصلاً در بین ممالک اسلامی مطرح نیست، الآن هم مطرح نیست.
الآن هم وقتی که مجالسی که تهیه میشود برای اینکه ببینند باید چه بکنیم، از حدود نطق و هر که بهتر نطق بکند معلوم نیست بیشتر باشد، همچو نیست که واقعاً رسیدگی بکنند به اینکه چرا ما عقب افتاده هستیم، و چرا و چه چیز ممکن است که ما را از این عقب افتادگی نجات بدهد، طرح بکنیم و دنبالش برویم؛ عمل بکنیم. نه در هر سالی، هر چند سال، یک جلسهای درست بکنیم، و هر کسی هم از هر جا بیاید یک مقداری خطابه و شعر و یک مقدار هم از مسائل اسلامی و احتیاجات مسلمین، و بعد هم که از آن مجلس خارج شدند، دیگر اصلاً همه چیزها مغفولٌعنه بمانند. باید بگوییم که دشمنهای اسلام، ممالکی که به اسلام سلطه پیدا کردند و به مسلمین، آنها مرد عمل بودند، نه حرف، و مسلمین در این، بعد از صدر اول، مرد حرف بودند نه عمل. خیلی خوب شعر میگفتند، خیلی خوب خطابه میخواندند، وقتی هم طرح مشکلات میشد، خیلی هم خوب طرح میکردند، اما از حدود گفتار خارج نمیشد؛ به عمل نمیرسید. اگر از حدود گفتار خارج میشد، نمیتواند انسان باورش بیاید که بیشتر از صد میلیون عرب در مقابل اسرائیل آن طور زبون باشند. و انسان نمیتواند باور کند که با داشتن همه چیز، و احتیاج غرب در بسیاری از امور به ممالک اسلامی، اینها همه تحت سلطه آنها باشند، با داشتن جمعیتهای زیاد و ذخایر زیاد، این نیست جز اینکه آن روحیهای که در صدر اسلام بود و منشأ غلبه شد، آن روحیه را ما از دست دادیم. دلیل بر اینکه یک همچو روحیهای میتواند غلبه کند بر مشکلاتش، قصه ایران است. اگر در ایران هم مثل سابق، مثل سالهای گذشته، تمام مسائل برمیگشت به اینکه مشکلات گفته بشود و هیچ عمل نشود، مصیبتها را ذکر بکنند و بروند منزلشان بخوابند! اگر این طور بود، الآن هم زیر بار همان رژیم و همان گرفتاریها بودیم، لکن خداوند خواست که این ملت از حد حرف به حد عمل بیاید و آن روحیهای که در صدر اسلام بین مسلمین بود تا حدودی در این ملت پیدا شد، و همان، رمز پیروزی یک مشت فاقد همه چیز بر یک قدرتهای شیطانی بزرگ [شد] همان روحیه که در صدر اسلام بود مسلمین دنبال شهادت میرفتند، جنگ میرفتند این تا یک حدودی در ایران پیدا شد، به طوری که جوانهای برومندی که اول جوانیشان بود و هست، چه در آن وقت که من نجف بودم و چه حالا که ایران هستم، و چه قبل از این پیروزی و چه بعد، اینها از من میخواهند که دعا کنم شهید بشوند، و جدّاً دعا میخواهند، و بعضیها اظهار تأسف میکنند که ما نشدیم. (4)
لزوم استقامت و پایداری امت در وظایف خود
در قرآن کریم یک آیه در دو سوره وارد شده است، که در یک سوره یک ذیل کوچکی دارد، در یک سوره بدون آن ذیل است. در یک سوره وارد شده است (وَ اسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ) (5) امر به رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) میفرماید که استقامت داشته باش در آن اموری که مأموری. در یک سوره دیگری که سوره «هود» است وارد شده است که (فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَ مَنْ تَابَ مَعَکَ) (6) که هم به خود رسول اکرم امر میفرماید که استقامت [داشته باش] و پایدار باش در آن مأموریتی که داری، و کسانی هم که ایمان به تو آوردند و برگشتند به خدا با تو، آنها هم استقامت کنند. در این دنیا کسانی که برای شرافت خودشان، برای شرافت اهل ملتشان، برای شرافت اسلام، اموری را انجام میدهند، کارهایی را انجام میدهند، اگر در دنبالش استقامت داشته باشند، پابرجا باشند، آنها را حوادث نلرزاند، اینها به مقاصد میرسند، برای اینکه استقامت، یک امر مهمی است و مشکلی. در سوره دومی که سوره «هود» است که دارای آن ذیل است که همه ما مأموریم به استقامت و در رأس، رسول اکرم است، ایشان در این سوره و در این آیه از ایشان وارد شده است که فرمودهاند: «شیبتنی سورة هود لمکان هذه الایة» (7) به حسب این روایت از ایشان نقل شده است که فرمودهاند: سوره هود من را پیر کرد، برای این آیه. برای اینکه همه مأمورین را، همه ملتهای اسلامی را، همه افراد مسلم را امر فرموده است به اینکه در مأموریتی که دارید استقامت کنید. پابرجا باشید. متزلزل نشوید. چه بسا افرادی که ابتدائا در یک امری وارد میشوند، لکن بعضی مشکلات وقتی پیش آمد نمیتوانند خوددار باشند، نمیتوانند استقامت کنند. و چه بسا اشخاصی که مستقیماند، استقامت میکنند، پایداری میکنند تا آخر تعلیمی که خدای تبارک و تعالی به مسلمین داده است این است که باید در مأموریتهای خودتان استقامت داشته باشید، پایداری داشته باشید. (8)حقانیت در اسلامی بودن در تمام شئون
مادامی که ما حق باشیم، پیروز هستیم. حق بودن به این است که ما همه چیزمان را اسلامی کنیم: عقایدمان عقاید اسلام باشد؛ ایمان را در قلبمان تقویت کنیم؛ اعمالمان را تطبیق بدهیم با اسلام، با قرآن؛ و اخلاقمان را مهذب کنیم، تطبیق بدهیم با اسلام. اگر این طور بشویم، ما حقیم، و حق هم پیروز است. ولو اینکه در میدان کشته بشویم، ولو اینکه عقب نشینی کنیم، لکن پیروزیم؛ برای اینکه مکتبمان پیروز است، حق است، و حق پیروز. کوشش کنید که مسیرتان همان مسیر حق باشد. امروز که ملت ما بحمدالله قدرتهای بزرگ را کنار زده و قدرت، دست دولت و ملت آمده است، کوشش کنند، هم دولت، و هم ملت، هم دادگاهها، و هم پاسدارها، و هم شهربانیها، و هم لشکریها، کشوریها، ادارات، همه، که مسیرشان را همان مسیر حق قرار بدهند تا پیروز بشوند.آن روزی که دیدید ما خدای نخواسته رو به شکست رفتیم، بدانید که از حق داریم کنار میرویم. مادامی که این نهضت جلو رفت و همه با هم، بدون اینکه نظر بکنند به اینکه چه دارند و چه عاید من میشود و ادارهام چه جور ادارهای است، کسبم چه جور است، بدون نظر به این، آن وقتی که به خیابانها میریختید در مقابل تانک و توپها هیچ فکر این نبودید که امشب وقتی بروم منزل، رختخوابم چه جوری است، نمیرفتید منزل، یا شامم چه جوری است، شام هم نمیخوردید، در فکر این بودید که حق را غلبه بدهید بر باطل، و حق بودید و غلبه دادید. حالایی که بحمدالله یک پیروزی نسبی دستتان آمده است و قدرت به دست شما آمده است، باید فکر این باشید که حق را اجرا بکنید. اگر قدرتمند در این زمان بخواهد با قدرت خودش قدم بردارد و ملاحظه حق را نکند، این باطل میشود. و باطل منکوب است در مقابل حق. (9)
آنکه باقی میماند حق است
شما هر جا هستید، ما هر جا هستیم، آن کاری که انجام میدهیم، آن کار، کار حق باشد. دنبال حق برویم، دنبال این نرویم که یک کاری پیدا کنیم منفعتش زیاد باشد؛ یک کاری بکنیم عنوانش زیاد باشد. این منفعتها و این عنوانها و همه اینها از بین خواهد رفت، آنکه باقی میماند حق است که باقی میماند. کاری بکنید که این حق را حفظ بکنید؛ و این نهضت را با اجتماع و با حق جلو ببرید. و من امیدوارم که این حق محفوظ بماند. (10)روز شکست، روز کنارهگیری از حق
آن روزی که دیدید ما خدای نخواسته رو به شکست رفتیم، بدانید که از حق داریم کنار میرویم. مادامی که این نهضت جلو رفت و همه با هم، بدون اینکه نظر بکنند به اینکه چه دارند و چه عاید من میشود و ادارهام چه جور ادارهای است، کسبم چه جور است، بدون نظر به این، آن وقتی که به خیابانها میریختید در مقابل تانک و توپها هیچ فکر این نبودید که امشب وقتی بروم منزل، رختخوابم چه جوری است، نمیرفتید منزل، یا شامم چه جوری است، شام هم نمیخوردید، در فکر این بودید که حق را غلبه بدهید بر باطل، و حق بودید و غلبه دادید. حالایی که بحمدالله یک پیروزی نسبی دستتان آمده است و قدرت به دست شما آمده است، باید فکر این باشید که حق را اجرا بکنید. اگر قدرتمند در این زمان بخواهد با قدرت خودش قدم بردارد و ملاحظه حق را نکند، این باطل میشود. و باطل منکوب است در مقابل حق. (11)هیچ وقت فکر نکنید که نمیتوانید
اگر خیال کنید نمیتوانید، بدانید که نخواهید توانست. به خودتان تزریق کنید که میتوانید، و بدانید که خواهید توانست. هر عملی اولش فکر است. هر کاری اولش تفکر و تأمل در اطراف کار است. اگر مادر روحمان ضعف باشد نمیتوانیم کاری بکنیم، روح را قوی کنید، قلب خودتان را قوی کنید، به خدا منقطع بشوید. این همه ادعیهای که وارد شده است و همه را دعوت کرده است به اینکه اتکال به خدا بکنید، برای اینکه او مرکز قدرت است. این همه دعوت شده است که به کس دیگری غیر خدا متشبث نشوید، برای اینکه به شما تزریق کنند قوت را، که شما یک پشتوانه عظیم دارید و او خداست. کسی که خدا را دارد، از چه باید بترسد؟ شمایی که برای خدا بخواهید کار بکنید از چه قدرتی میترسید؟ میترسید که شهید بشوید؟ شهادت ترسی دارد؟ میترسید حبس بشوید؟ حبس در راه خدا ترسی دارد؟ میترسید شکنجه بشوید؟ شکنجه در راه خدا اشکال دارد؟ ایران در راه خدا همه چیز دید، معذلک دست برنداشت. و این روحانیون بودند که مردم را بسیج کردند و مردم متحول شدند، و امروز از آن بچه کوچولویی که تازه زبان باز کرده است تا آن پیرمردی که چند جوان از دستش رفته، یکصدا بر ضد قدرتهای بزرگ صحبت میکنند و قیام کردند. نتوانید، نگویید. هیچ وقت فکر نکنید که نمیتوانید؛ همیشه فکر کنید که میتوانید، همیشه فکر کنید که خدا با شماست، همیشه فکر کنید که اسلام شرف شماست و این اسلام باید به دست شما تقویت بشود. (12)تحمل مصائب برای حفظ ارزشها
شما میدانید که مصیبتهایی که به این کشور وارد شده است، از اول انقلاب تاکنون، چه حجم زیادی داشته است. و در ازای او این پیروزیهایی که برای شما حاصل شده است حجم بسیار افزون داشته است. اما در عین حالی که جوانهای بسیار لایق خودمان را، مردان کاردان خودمان را از دست دادیم، لکن آن چیزی که به دست آوردیم ارزشاش بیشتر از این معانی است. آنی است که سیدالشهداء- سلام الله علیه- زن و فرزند خودش را فدای او کرده، آنی است که رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) زندگانی خودش را در راه او صرف کرد، و ائمه معصومین ما در راه او آن همه رنج دیدند. ما هم که مدعی هستیم، و امیدوارم که این ادعا صحیح باشد مدعی این هستیم که شیعیان آنها و پیروان آنها هستیم باید همان طور که آنها تحمل داشتند مصایب را، در مقابل ارزش انسانی، در مقابل ارزشهای اسلامی، ما هم مصیبتها را تحمل کنیم، و در مقابل همه مصیبتها بایستیم، برای اینکه آن ارزش انسانی را به دست بیاوریم. اسلام را که رأس همه ارزشهاست در کشور خودمان و سایر کشورها پیاده کنیم. (13)استواری و پایداری در راه مقصد
هر کاری را که انسان شروع میکند نمیشود که در همان روزهای اول هرچه را که میخواهد انجام بگیرد. اینکه شما میگویید که کاری نکردهایم، همین که در صدد هستید که کار خوب انجام بدهید، این بزرگترین کاری است که انجام گرفته است. انسان، اول که میخواهد یک مقصدی را، مقصد بزرگی را شروع کند تصمیم گرفتن برای او شاید از مشکلترین کارهایی است که انسان مبتلا به آن است... .بعد از تصمیم، هیچ به خودتان تزلزل و سستی راه ندهید. برای اینکه چنانچه انسان تصمیمی به یک امری گرفت ولی متزلزل باشد در اینکه آیا میتواند این کار را تا آنجا که میخواهد و آرزو دارد عمل کند، تصمیم گیری با این تزلزل نمیتواند کار را درست انجام بدهد. باید همان طور که شما تصمیم گرفتید، جازم باشید [و] امیدوار باشید که این عمل را میتوانید انجام بدهید؛ اگر بخواهید، میتوانید انجام بدهید. شما دیدید که کارهای بزرگی که در ظرف این دو سال در این کشور انجام گرفته است و تحول بزرگی که پیدا شده است بعد از قرنها ستمکاری، این کار در عین حالی که بسیار بزرگ بود، و شاید بسیاری از این متفکرین و روشنفکرها احتمال اینکه بشود این کار انجام بگیرد نمیدادند، مع ذلک، چون ملت تصمیم گرفت و در تصمیمش جازم بود، متزلزل نبود، این کار انجام گرفت. حالا هم إنشاءالله باز مصمم باشد ملت و جازم باشد به اینکه به پیروزی نهایی میرسد؛ همین تصمیم و جازمیت او را به پیروزی خواهد رساند. (14)
هیچگاه از حجم کار زیاد نترسید
هیچگاه از حجم کار زیاد نترسید که کار هر قدر هم زیاد باشد در مقابل اراده انسان ناچیز است و اگر انسان بخواهد، میتواند همه کارهای عظیم را با حجم هر قدر هم زیاد به انجام برساند. (15)تناسب حجم تحمل زحمتها با حجم بزرگی هدف
به ملت شریف ایران وصیت میکنم که در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداکاریها و جان نثاریها و محرومیتها مناسب حجم بزرگی مقصود و ارزشمندی و علو رتبه آن است، آنچه که شما ملت شریف و مجاهد برای آن بپاخاستید و دنبال میکنید و برای آن جان و مال نثار کرده و میکنید، والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدی است و مقصودی است که از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد؛ و آن مکتب الوهیت به معنی وسیع آن و ایده توحید با ابعاد رفیع آن است که اساس خلقت و غایت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غیب و شهود است؛ و آن در مکتب محمدی (صلی الله علیه وآله وسلم) به تمام معنی و درجات و ابعاد متجلی شده؛ و کوشش تمام انبیاى عظام- علیهم سلام الله- و اولیاى معظم- سلام الله علیهم- برای تحقق آن بوده و راهیابی به کمال مطلق و جلال و جمال بینهایت جز با آن میسر نگردد. آن است که خاکیان را بر ملکوتیان و برتر از آنان شرافت داده، و آنچه برای خاکیان از سیر در آن حاصل میشود برای هیچ موجودی در سراسر خلقت در سرّ و عَلَن حاصل نشود.شما ای ملت مجاهد، در زیر پرچمی میروید که در سراسر جهان مادی و معنوی در اهتزاز است، بیابید آن را یا نیابید، شما راهی را میروید که تنها راه تمام انبیا- علیهم سلام الله- و یکتا راه سعادت مطلق است. در این انگیزه است که همه اولیا شهادت را در راه آن به آغوش میکشند و مرگ سرخ را «احلی من العسل» (16) میدانند؛...
و وصیت من به همه آن است که با یاد خدای متعال به سوی خودشناسی و خودکفایی و استقلال، با همه ابعادش به پیش، و بیتردید دست خدا با شما است، اگر شما در خدمت او باشید و برای ترقی و تعالی کشور اسلامی به روح تعاون ادامه دهید.
و اینجانب با آنچه در ملت عزیز از بیداری و هوشیاری و تعهد و فداکاری و روح مقاومت و صلابت در راه حق میبینم و امید آن دارم که به فضل خداوند متعال این معانی انسانی به اعقاب ملت منتقل شود و نسلاً بعد نسل بر آن افزوده گردد. (17)
پینوشتها:
1- صحیفه امام، ج 21، ص 402-403.
2- همان، ج 10، ص 441.
3- ممالک آباد.
4- صحیفه امام، ج 9، ص 38-40.
5- سوره شوری، آیه 15: (واستقم کما امرت)؛ و چنانکه مأموری پایداری کن.
6- سوره هود، آیه 112.
7- علم الیقین، فیض کاشانی، ج 2، ص 971؛ مجمع البیان، ذیل آیه 112، سوره هود؛ تفسیر کشّاف، زمخشری، ج 2، ص 432.
8- صحیفه امام، ج13، ص 462-463.
9- همان، ج 10، ص 203-204.
10- همان، ص 205.
11- همان، ص 204.
12- همان، ج 18، ص 426-427.
13- همان، ص 191-192.
14- همان، ج 14، ص 60-61.
15- همان، ج 17، ص 110.
16- شیرینتر از عسل.
17- صحیفه امام، ج 21، ص 449-450.
آوتوِیت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمهی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}